عشق مامانی، امیرعلی جونعشق مامانی، امیرعلی جون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره
عشق دومم،امیرپویانعشق دومم،امیرپویان، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

امیرعلی و امیرپویان عشق مامان و بابا

یک اتفاق مهم در کشور

1392/3/28 10:34
نویسنده : مامانی
247 بازدید
اشتراک گذاری

به خاطر برگزاری انتخابات ،امروز سومین روزی است که من و علی جون  بابایی را ندیدیم خیلی دلمون واسه بابایی تنگ شده

هرچند شبها تا ساعت 2 و 3 به هم اس ام اس می زدیم اما این دلتنگیها را بیشتر می کرد

تنها چیزی که آرومم می کنه نگاه کردن به لباسها و وسایل علی جونه

علی جون  چند وقتی است که بیشتر حرکت می کنه و با این کارهاش دل منو می بره

جدیدا وقتی باهاش حرف می زنم هم واکنش نشون می ده

الهی قربونش برم

چند روز پیش که به یک مغازه وسایل کمک آموزشی رفتم واسه متین (پسر عموی علی جون) هدیه بخرم ، یک سری 6تایی هم کتاب شعر واسه علی جون خریدم فروشنده بسیار با حوصله و با دقت راجع به همه چیز برام توضیح می داد

یک کتاب لالایی هم از طرف خودش هدیه کرد به نی نی و گفت که لالایی در پرورش فکر کودک و برقراری ارتباطات اجتماعی بسیار موثره

از اونموقع منم هرشب براش لالایی می خونم یک دوتاشو حفظ شدم می خوام به امیدخدا وقتی علی جون  به دنیا اومد صدام و شعرها براش آشنا باشه و با شنیدنشون خوب خوب بخوابه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان عدسی
26 خرداد 92 12:42
سلام عزیزم چرا همسرتو 3روزه ندیدی؟ چقدر خوب که براش شعر میخونی برام جالب بود منم این کارو شروع میکنم
mahtab
26 خرداد 92 14:11
سلام عزیزم ایشالا نی نی به سلامتی به دنیا بیاد عزیزم منم سزلرین کردم و کلی راضی بودم اما بدون هم سزارین و هم طبیعی میتونه برا یه نفر خوب و برلا دیگری بد و سخت باشه بستگی به شرایط افراد داره خودتی که باید تصمیم بگیری با دیگران نباید زیاد در این مورد حرف زد حتی مادر خودت میتونی بهش بگی دکتر بهم گفته، یا بگب همسرم دوست نداره طبیعی باشه و درد بکشم خلاصه غصه ند اره باید با سیاست حلش کنی مادرت هم تقصیر نداره خیرتو میخواد اما نمیدونه باید چطوری بهت بگه و یا چطور برخورد کنه
رضوان مامان رادین
27 خرداد 92 14:20
چه سخت..اما خب هر چند وقت یکبار یکم نیازه همچین دوری هایی
مامان ازاده
27 خرداد 92 15:11
ماشالا به علی جونم این تکونا نشونه سالم بودن پسلیه منم مرتب واسش شعر میخونم و باهاش حرف میزنم خیلی بهم آرامش میده
مامان فرشته کوچولو
28 خرداد 92 23:57
قربون پسری خیلی خوبه براش شعر میخونی