یک اتفاق مهم در کشور
به خاطر برگزاری انتخابات ،امروز سومین روزی است که من و علی جون بابایی را ندیدیم خیلی دلمون واسه بابایی تنگ شده
هرچند شبها تا ساعت 2 و 3 به هم اس ام اس می زدیم اما این دلتنگیها را بیشتر می کرد
تنها چیزی که آرومم می کنه نگاه کردن به لباسها و وسایل علی جونه
علی جون چند وقتی است که بیشتر حرکت می کنه و با این کارهاش دل منو می بره
جدیدا وقتی باهاش حرف می زنم هم واکنش نشون می ده
الهی قربونش برم
چند روز پیش که به یک مغازه وسایل کمک آموزشی رفتم واسه متین (پسر عموی علی جون) هدیه بخرم ، یک سری 6تایی هم کتاب شعر واسه علی جون خریدم فروشنده بسیار با حوصله و با دقت راجع به همه چیز برام توضیح می داد
یک کتاب لالایی هم از طرف خودش هدیه کرد به نی نی و گفت که لالایی در پرورش فکر کودک و برقراری ارتباطات اجتماعی بسیار موثره
از اونموقع منم هرشب براش لالایی می خونم یک دوتاشو حفظ شدم می خوام به امیدخدا وقتی علی جون به دنیا اومد صدام و شعرها براش آشنا باشه و با شنیدنشون خوب خوب بخوابه