تجربه مشهد
از تولد امام رضا که دائم مشهد را نشون میداد حال و هوای مشهد رفت تو سر امیرعلی ، همش می گفت ما میخوایم بریم مشهد
با اینکه برنامه ای برای سفر نداشتیم ولی خب بهش گفتم آره عزیزم از امام رضا بخواه دعوتمون کنه و اون هم همیشه با خودش میگفت امام رضا میخواد مارو دعوت کنه
تا اینکه خدا خواست و در ایام عرفه یک برنامه مسافرت گروهی به مشهد فراهم شد اونهم با قطار که حسابی به امیرعلی خوش گذشت
با چند تا دوست همسن و سالش کیف می کرد از اینور به اونور میرفت براش تجربه جالبی بود میشد راه بری ، میشد بخوابی از تختها بری بالا
فقط موقع خواب یکم اذیت شدم چون مجبور بودیم دوتایی رو تخت پایین بخوابیم خیلی بهم سخت گذشت
وقتی رسیدیم هم خیلی بهش خوش گذشت با بابایی میرفت تو حرم ، حسابی کیف می کرد
یکروز هم با عبا اومد تو حرم ، هرکس میدیش ضعف می کرد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی