تولد 3 سالگی
امسال تولد گل پسر یکروز با محرم فاصله داشت و فرصت خوبی بود که براش تولد مختصری بگیریم با بابایی تصمیم گرفتیم با تم ماشینها براش تولد گرفتیم چون عاشق ماشین و رانندگیست
2ساعتی از سرکار زودتر برگشتم خونه و رفتم کیکش را سفارش دادم ، براش بادبادک مک کوئین و کلاه و ریسه هم گرفتم وقتی رفتم سراغ امیرعلی اومد خون بادبادکها را دید از ذوق نمیدونست چکار کنه
سریع رفت به مامان جونش گفت مامان جون تولدمه
بادبادکها را دید ، سریع رفت پشت جلد یکی از کتابهاش را نشون داد که عکس مک کوئین بود گفت مامان شبیه اینه
با هم کمک کردیم ریسه ها و بادبادکها را وصل کردیم ، وای که چقدر ذوق میکرد، تا بابایی زنگ زد گفت بابا امشب تولدمه ، تولد ماشینی
خلاصه کلی کار داشتم بعدازظهر امیرعلی با بابایی رفتن کیک و کادو خردیدن ، منم مشغول آماده کردن شام شدم
قیمه و میرزاقاسمی و دلمه درست کردم ، همشون هم پر از ریخت و پاش
خیلی سعی کردم به موقع کارهام را تموم کنم ،؛ آخه دست تنها هم بودم
خداراشکر همه چیزی به موقع انجام شد ، مهمان زیادی نداشتیم ولی وقتی اومد امیرعلی بیشتر ذوق می کرد
تا بعد از شام که کیک را آوردیم و کادوها را چیدیدم چقدر خوشحال بود ، چند تا هم کادو داشت که خوشحالیشو بیشتر کرد ، خودش هم کادوهاشو باز می کرد و با کلی ذوق و شوق از آوردنده کادو تشکر می کرد ، مامان جونها براش پول آورده بودن ، ولی اصلا اونها را نمیگرفت اصلا خوشش نیومد
معلوم شد کادو بیشتر دوست داره و پولکی نیست
بیشتر از همه از میکرفن که هدیه خاله نسترن بود خوشش اومد آخه عاشق خوانندگی است اصلا نمیذاشتش زمین
حتی شب هم که میخواست بخوابه گذاشتش کنارش و خوابید