السلام علیک یا علی اصغر
دفتر گل، ورق ورق گوهر بود. از اشک، سرانگشت نگاهم تَر بود.
چیزی که به من توان زاری میداد. قنداقة خونـینعــلیاصغــر بــود.
این اولین بار است که محرم را جور دیگری حس می کنم این اولین بار است که با شنیدن صدای لالایی ،خوابم نمی گیرد ،چشمانم دلواپس می شود دلم می لرزد و نگاهم ناخودآگاه به سمتی میرود به سمتی که صدای نفس می آید صدای زندگی
این روزها نفسم بند می آید وقتی شیر در گلوی طفل شیرخواره ام گیر می کند!
بارخدایا حسین (ع )چه کشید وقتی تیر گیر کرد در گلوی . . .
چه آزمون دشواری و چه روزهای دلخونی !
دیدنت در همه ی راه معما شده است
تو کجا نیزه کجا وای چه با ما شده است؟
حجم تیری که علمدار زمین گیرش شد
باورم نیست که در حنجره ات جا شده است
کاش آرام رود تا که نیفتی از نی
ولی افسوس سر رأس تو دعوا شده است
یا حضرت علی اصغر یا باب الحوائج, ایمان دارم دستان کوچک تو، گره های بزرگ می گشایندا
من و همه مادران هم از تو مدد می خواهیم برای فرداهای روشن و عنایات خاصه ات به فرزندانمان
..............امیر علی در همایش شیرخوارگان حسینی