گل پسرم یکساله شد
به لطف خدای مهربون گل پسرم یکساله شد
چه قدر زود گذشت اما چقدر شیرین چقدر زیبا چقدر لذت بخش
خدا را هزاربار شکر به خاطر این فرشته ای که به ما عطا کرد
چقدر لذت بخش بود مرحله به مرحله شاهد رشدش بودیم منتظر بودیم تا برای اولین بار بخنده ، ذوق می کردیم که دستشو به طرف یک چیز دراز کنه ، کیف می کردیم وقتی انگشتتو می ذاشت تو دهنش ،عشق می کردیم وقتی می دیدیم می تونه رو شکم بچرخه ، منتظر بودیم تا بتونه چیزی بجز شیر بخوره ، بشینه ، چهاردست و پا بره و .....
گل پسرم یکساله شد و همه هنرها را یکجا رو کرد
دو تا مرواردید زیبا تو دهنش سبز شد (خدا را شکر تب و ... نداشت)
یاد گرفت 4-5 قدمی راه بره
و مامان مامان کنه
الهی قربونش بشم وقتی میگه ماما ،براش ضعف می کنم
یاد گرفته بگه دَدَ
، یَف -> یعنی رفت
شب تولدش یک جشن سه نفره داشتیم تو رستوران سنتی با موسیقی زنده که از خواننده خواستیم آهنگ تولدت مبارک را به افتخار علی جون بخونه و همه هم به افتخارش دست زدن