عشق مامانی، امیرعلی جونعشق مامانی، امیرعلی جون، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره
عشق دومم،امیرپویانعشق دومم،امیرپویان، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

امیرعلی و امیرپویان عشق مامان و بابا

خبر بدین به نوندون، امیرپویان درآورده دندون

تفاوتهای بین امیرعلی و امیرپویان از همان ابتدا مشخص بود و ادامه هم دارد امیر پویان عزیزم دو تا مروارید کوچولو در دندانش روییده ، ماشالله اینقدر هم تیزه از ابتدای 8 ماهگی یاد گرفت با سینه حرکت کنه  الان که در آستانه 9 ماهگی است خیلی دلش می خواد سرپا وایمیسه هرچیزی پیدا می کنه ازش کمک می گیره تا سرپا بایسته همش دنبال امیرعلی میره به شدت امیرعلی را دوست داره    هروقت از بیرون بیاد، کلی ذوقشو می کنه اما امیرعلی بشدت بهانه گیر و نق نقو شده ، سر هر موضوع بی اهمیتی گریه می کنه گریه های ادامه دار ، گاها تا یک ساعت گریه می کنه نمی دونم بخاطر جلب توجه است یا واقعا کمبودی داره از طرفی نگرانش میشم ولی بعضی مواقع هم بشدت از...
1 اسفند 1397

7 ماه هم گذشت

به شیرینی و لبخند 7 ماه گذشت و پسرکوچولو داره به 8 ماهگی میرسه خیلی با مزه با سینه حرکت می کنه میره جلو خیلی دلش می خواد 4 دست و پا بره اما هنوز اونقدر دستاش جون نداره داره کم کم سعی می کنه بشینه هنوز تعادل نداره و باید کنارش پشتی بذارم فوق فوق العاده خوش اخلاقه ، نگاش کنی می خنده اینقدر با عشق بال بال می زنه که نگو  بابا که ازسرکار بیاد نمی دونه چطوری خودشو بهش برسونه امیرعلی هم خیلی دوستش داره باهاش بازی می کنه هرچند یک گیرایی می ده  بعضی وقتها باید از وسط شیردهی بلند شم برم سراغ فرمایش آقا، گیر میده که حتما همین الان پاشو بیا به خاطر امیرعلی که غصه نخوره مجبور شدم از همون اول بچه ها را جدا بخوابونم  هرچ...
26 دی 1397

5سالگی

امیرعلی عزیز ما 5 ساله شد و 5 سال نور و روشنایی در جان ما ریخت  امسالبه دلیل برخی مسائل نمیخواستم براش مهمونی تولد بگیرم اما از اونجایی که خودش روزشماری می کرد دوتا تولد براش گرفتم  یکی تو آکادکی ورزشی  یکی هم تو خونه مادر  خداراشکر که حسابی هم خوشحال شد امیرپویان عزیز ما هم 4ماهه شده و حسابی شیرین تر علاقه خاصی به امیرعلی جون داره تا نگاهش میکنه براش میخنده چه برسه به اینکه باهاش بازی کنه تو خونه همش چشمش دنبال امیرعلی است وقتی نیست کاملا مشخصه که بهانه می گیره  خداراشکر مثل امیرعلی جون، آرامه ولی همه میگن از اون شیطونک ها میشه  اینم از لطف نی نی وبلاگ و آرشیو عکس امیرعلی  &nbs...
15 مهر 1397

روزهای من گل پسرها

روزهای منو گل پسرها خدا را هزاران بار شکر، روزهای خوبی را در کنار هم سپری میکنیم علی الخصوص که من هم فعلا در مرخصی هستم و با دو تا گلم سرگرم امیرعلی خیلی داداشی را دوست داره اما خب گهگاهی شیطنتهایی هم داره ، دست و پاشو میکشه دستشو میکنه تو دهنش و .... خودش هم تا حدودی بهانه گیرتر شده همه میگن طببعیه و باهاش کنار میایم اصل بخاطر امیرعلی اقدام به بچه دوم کردیم تا از تنهایی در بیاد ولی بعضی وقتها واقعا از دستش کلافه میشم اما امیرپویان یک گل ناز مثل امیرعلی آرام و شیرین روزها آرام اما بدقلق موقع خواب شبانه
6 شهريور 1397

من اومدم پاک و زلال

  گل پسر عزیزم به دنیا اومد و یک دنیا نور ارزانی ما کرد. خداراشکر که صحیح و سالم خداراشکر همه چیز طبق برنامه پیش رفت و گل پسرم ۲خرداد ساعت ۱۱صبح به دنیا اومد  بع نظرم عمل نسبت به امیرعلی سختتر و سنگین تر بود ،فشار زیادی را تحمل کردم حتی چندین بار حالم بهم خورد ولی خب خداراشکر انجام شد این بار تجربه شیردهی در ریکاوری را تجربه کردم که به نظرم واقعا ایده جالب و مناسبی بود بیشتر نگران واکنش امیرعلی بودیم که تا الان خداراشکر عالی بوده و بسیار خوشحال و خرسند به نظر میریم خداییش همگی سعی کردیم کم و کاستی حس نکنه واسش کادو خریدیم خاله جونی هم براش کلی هدیه گرفت به نظر خیلی راضی به نظر میرسه ...
7 خرداد 1397

تجربه دوم

خیلی زمان برد که با بابایی به توافق برسیم که امیرعلی از تنهایی در بیاد از اونجا که تجربه بارداری سر امیرعلی بسیار عالی و آسان بود برای بار دوم هم همین توقع را داشتم ولی چشمتون روز بد نبینه روزی چندبار آرزوی مرگ میکردم وای که چه حال بدی دائما استفراغ بالا آوردن تهوع بیحالی اصلا از زندگی سیر بودم همه می گفتن اینقدر که طبعت متفاوت شده احتمال زیاد جنسیت متفاوته
7 خرداد 1397

تفاوتها در آخرین روزها

داریم کم کم به آخرین روزهای بارداری نزدیک میشیم و خداراشکر حالم بهتر شده ولی به این فکر می کنم که چقدر بین دوتا بارداری تفاوت بود حالتها - احساسات چقدر ماههای اول بهم سخت گذشت هرچند هنوز هم حالم گهگاهی بهم میخوره و کلا بیحالم دیروز رفتم برای سونوی آخر ، وزن جنین هم به نظرم کم بود ؛ انشالله که در فرصت باقیمانده کاهش وزن جبران شود بیش از پیش نگران امیرعلی هستم که چه واکنشی خواهد داشت ؛ جدیدا خیلی دوست داره خاطرات نوزادی را براش دوره کنم، باید خیلی مراقب باشیم نگران نشه  
10 ارديبهشت 1397

تجربه دوم

خیلی زمان برو که با بابایی به توافق برسیم که امیرعلی از تنهایی در بیاد از اونجا که تجربه بارداری سر امیرعلی بسیار عالی و آسان بود برای بار دوم هم همین توقع را داشتم ولی چشمتون روز بد نبینه روزی چندبار آرزوی مرگ میکردم وای که چه حال بدی دائما استفراغ بالا آوردن تهوع بیحالی اصلا از زندگی سیر بودم همه می گفتن اینقدر که طبعت متفاوت شده احتمال زیاد جنسیت متفاوته 
17 بهمن 1396